یک روز خوب را با رسم شکل تشریح کنید
صبحش : حال تو خوب باشد ، با خدا روبوسی بین الطلوعین کرده باشم
یاسینی به سرخی انار برای خوبی های دنیا خوانده باشم
شلوغ بازی اول صبح گنجشک ها و آواز این چلچله ای که جدیدا
به درخت خانه ی ما مهاجرت کرده را خوب شنیده باشم
دو فنجان چای ریخته باشم ، پشت پنجره روبه روی کوه ها ایستاده باشم
باد پیچیده باشد لای موهای سبز درخت ، چای مخصوص تو را سمت مشرق گذاشته باشم
فنجان را تا نزدیکی بینی بالا آورده باشم ، بخارش دویده باشد منتهی الیه ریه ام
خورشید کمی بالا آمده باشد، چای را دو دستی گرفته باشم
و با لبخند طلوع افتاب را تماشا کرده باشم
همه ی گنجشک ها و کبوتر ها تو را نگاه کنند
همه جا روشن شده باشد همه ی گنجشک ها و کبوترها و من و کلاغ پیر خندیده باشیم
غذای پرنده ها را دانه به دانه داده باشم و دقیقا مرکز سرشان را بوسیده باشم
ظهرش: حال تو خوب باشد ، با خدا روبوسی ظهرگاهی کرده باشم
واحد پول محبت باشد یا حداقل از زیر فرش و لای کتاب یک عالم پول پیدا شده باشد
اردیبهشت شده باشد، نمایشگاه کتاب انقدری بازدید کننده داشته باشد
که بتوان بین کتاب ها خوش خوشان قدم زد ، از بین تمام واژه های کتاب ها پروانه ببارد
برج کتاب هایم اولین و بلندترین برج سیار دنیا باشد
شبش:حال تو خوب باشد ، خداوند را شباهنگام بوسیده باشیم
تمام کتاب ها بوی خاک باران خورده بدهند ، میوه های کاج را ببینم ، نام تو را صدا بزنند
تک تکشان را ببوسم ، وسط اردیبهشت یاد پاییز قشنگ بیفتم
خوشحال شوم، صدایت برایم شعر بخواند، آرام آرام چشمانم بسته شود
میان امن ترین امپراتوری دنیا- تنگه ی دستانت-آرام گرفته باشم
حتی اگر دنیا خطرناک ترین ایستگاه عالم باشد ..
نظرات شما عزیزان: